نام کتاب: زمانی که یک اثر هنری بودم
نویسنده : اریک امانوئل اشمیت
مترجم: فرامرز ویسی و آسیه حیدری
ناشر: افراز
از اریک امانوئل اشمیت سه کتاب زیبا خواندهام:
خرده جنایتهای زناشویی، سومویی که نمیتوانست گنده شود و زمانی یک اثر هنری بودم
نمایشنامه درخشان "خرده جنایتهای زناشویی" گرچه به ظاهر در باب پیچیدگی رابطه زناشویی است ولی به عقیده من بیشتر راجع به نسبی بودن حقیقت است. در طی این نمایشنامه مردی که به دلیل دچار شدن به فراموشی در بیمارستان بوده همراه همسرش به خانه باز میگردد و آن دو تلاش میکنند وقایعی که مرد فراموش کرده بازیابی نمایند اما در اثنای گفتگوی آنها مکررا روایتی متفاوت از گذشته بازیابی میشود و هر روایت آنچنان مستدل به نظر میرسد که تا هنگامی که روایت آلترناتیو گفته نشده است حقیقتی قطعی به نظر میرسد.
در داستان "سومویی که نمیتوانست گنده شود" نویسنده داستان زندگی نوجوانی را روایت میکند که پدر و مادر خود را از دست داده و دستفروشی میکند. او با یک استاد ذن بودیسم آشنا می شود که مربی کشتی سنتی ژاپنی (سومو) است و از نوجوان دعوت میکند که علیرغم بدن نحیفی که دارد وارد این رشته ورزشی شود. در اثنای این ماجرا اریک امانوئل اشمیت اصول محوری ذن بودیسم را شرح میدهد.
اما "زمانی که یک اثر هنری بودم" از دو کتاب قبلی برای من جالب توجهتر بود چرا که به آسیبشناسی زمانه ما میپردازد، آسیبی که کاپیتالیسم و رسانههای مروج آن به سلامت ما وارد میکنند و ما را تبدیل به موجودات نمایشی و ویترینی میکنند که ارزشمندیمان به نمرهای است که تماشاگران به ما میدهند تماشاگرانی که خود نگران نمرهای هستند که ما به آنها میدهیم!
دکتر سرگلزایی