آیا تفاوت های جسمانی بین زن و مرد، لزوما باعث می شود زن و مرد نحوه ی تفکّر و احساسات متفاوتی داشته باشند؟ آیا برخی از امور زندگی «مردانه» و برخی از امور آن «زنانه» هستند؟ شما چه فکر میکنید؟ آیا «بچّه داری» کار زنان است و «خلبانی» کار مردان؟
پایه گذاران روانکاوی همچون «زیگموند فروید»، «کارل یونگ» و «اریک اریکسون» اعتقاد داشتند، ساختار «روانِ زنانه» با ساختار «روانِ مردانه» متفاوت است و همانطور که نمیتوان انتظار داشت مردی وظیفه ی زایمان و شیردهی را به عهده بگیرد، نمیتوان سایر امور «بچهداری» را به مردان سپرد. این صاحب نظران میاندیشیدند که «طبیعت» وظایف متفاوتی را برای زنان و مردان درنظر گرفته است.
گرچه فروید، یونگ و اریکسون افرادی تحصیلکرده و با تفکّر علمی بودند، بعدها افکار آنان مورد نقد قرارگرفت و بسیاری از شاگردانشان به این نتیجه رسیدند که همه نظریات آنها ساختارِ علمی خود را حفظ نکرده اند.
«کارن هورنای» که از اوّلین شاگردان فروید بود و «مارگارت مید» مردم شناس معروف، به این نتیجه رسیدند که فروید، نقش فرهنگ و فضای اجتماعی را در نظریاتش نادیده گرفته است و بسیاری از آنچه زنانه یا مردانه پنداشته ایم، نه تحتِ تأثیر «طبیعت» که محصولِ فرهنگ و تاریخ بوده و قابل تغییر و بازنگری هستند.
تحقیقات بعدی در حیطه ی روانشناسیِ اجتماعی و فرهنگی نشان داد: اعتراضات «کارن هورنای»، «مارگارت مید» و دیگران به جا و درست بوده است. بسیاری از مواقع «باور ما» مبنی بر اینکه چیزی طبیعی یا چیز دیگری غیرطبیعی است بر «طبیعتِ» ما تأثیر میگذارد.
در یک کار پژوهشی، معلم در سر کلاس درس عنوان کرد که تحقیقات نشان دادهاست، دانش آموزانی که رنگ چشم روشن دارند بیش از دانش آموزانی که رنگ چشم تیره دارند در ریاضیات با استعداد هستند. دو هفته بعد، این معلم از دانش آموزانِ آن کلاس امتحان ریاضی گرفت. نمرات ریاضی دانش آموزان چشم روشن به طور قابل توجّهی از دانش آموزان چشم تیره بالاتر بود. معلم نمرات را اعلام نکرد. در عوض، چندروز بعد اعلام کرد که راجع به تحقیقات علمی اشتباه کرده و وقتی دوباره مقالات را مرور کرده متوجه شده که طبق تحقیقات دانشآموزان با رنگ چشم تیره استعداد بیشتری در ریاضیات دارند! دوباره دو هفته بعد، این معلم از همان دانشآموزان امتحان ریاضی گرفت، این بار نمرات دانشآموزانی که رنگ چشم تیره داشتند به طور قابلتوجهی بالاتر از دانشآموزانی با رنگ چشمِ روشن بود! می بینید؟ باور ما به یک گزاره، گاهی استعداد و هوش ما را هم تحتِ تأثیر قرار میدهد.
هنوز هم در دنیا «تبعیض جنسیتی» بیداد می کند. فرهنگهای زیادی در دنیا هستند که هنوز افکار، احساسات، شغلها، علمها و حتی رنگها را نیز بر مبنای «زنانه» و «مردانه» تقسیم میکنند. چنین فرهنگهایی گاهی منجر به این میشوند که باور متفاوت بودن جنسی، در واقع نیز افراد را تحت تأثیر قرار دهد و ما در چرخهی معیوب نادانی خود باقی بمانیم و آنچه را که محصول اندیشههایمان است، «ناموس هستی» و «قانون الهی» بدانیم! هنوز تحت نام روانشناسی، کتاب هایی منتشر میشوند که مردان را اهل مریخ و زنان را اهل ونوس میدانند و برای آنان چنان تفاوت ذاتی قایلند که آنها برای فهم یکدیگر نیاز به زحمت و تلاش دارند.
واقعیت چیست؟ آیا «خلبانی» کار مردان است و «بچهداری» کارِ زنان؟
شما چه فکر میکنید؟!
دکتر محمد رضا سرگلزایی ـ روانپزشک