دوره ای که به جرات میتونه ورق زندگیتو عوض کنه!


» حکمت رویا (3)

حکمت رویا (3)

حکمت رویا (3)

در ادامه مطلب قبل ، آیا در اینجا منظور همان چیزی است که «ویلیام جیمز» آن را تجربۀ «امر قدسی» یا «امر متعال» مینامد؟


بله، و از نظر «آبراهام مازلو» این میتواند در یک تجربۀ اوج (peak experience) اتفاق بیفتد. مثل اینکه در لحظه ای، در لمحه ای انسان احساس میکند با امر متعال ملاقات کرده یا امر متعال او را لمس کرده است. لمس یا (touch) که در این میان صورت میگیرد همان چیزی است که از آن به self یاد میکنیم. مثل همان نقاشی «میکلآنژ» که «پدر» در بالای ابرها و «انسان» در زمین دستانشان را به سمت یکدیگر دراز کردهاند و در نقطه ای انگشتان یکدیگر را لمس میکنند؛ این لمس همان self است. در حقیقت تجربه ای که در آن روح (spirit) ایگو را لمس میکند، تجربۀ self یا «خودی» است از طریق ایگو یا «خود» و در حقیقت «خودی» برخلاف «خود»، چیزی نیست که مال من باشد بلکه به معنای تجربه ای است که امر متعال را به من می نمایاند.


نکته هایی در باب فراتر رفتن از «خود» و محقق ساختن «خودی» که از آن صحبت شد، مباحثی است که پیشینیان، مثلا «ارسطو»، بر آن تأکید فراوان داشته اند. بنابراین این پرسش پیش میآید که چگونه میتوانیم ادعا کنیم که یونگ حرف جدیدی برای گفتن دارد؟


چگونه رشد مو را افزایش دهیم؟ مطلب مرتبط چگونه رشد مو را افزایش دهیم؟

در حقیقت وقتی میگوییم حرف جدید، منظورمان این است که حرف یونگ در روانشناسی بعد از انقلاب صنعتی جدید است؛ وگرنه میتوان گفت حرف های یونگ به تعبیری افلاطونی است، به تعبیری قرائت گنوسی (genosticism) مسیحیت است یا حتی به تعبیری زرتشتی یا میترایی است، یعنی اساسا تفکر یونگ همان تفکر پیشامدرن است. اما از سوی دیگر، در اتاق درمان به جز یونگ و یونگیها شخص دیگری از این حکمت استفاده نمیکند، که البته من ویکتور فرانکل را هم در همین مجموعه قرار میدهم. بنابراین میتوان گفت که یونگ نوعی تفکر پیش مدرن را به روانشناسی وارد میکند و طبیعی هم هست که روانشناسی مدرن یونگ را نمیپذیرد، و نباید هم بپذیرد؛ چون روانشناسی بالاخره باید تکلیف خود را روشن کند که آیا به معنای پوپری میخواهد science باشد یا نمیخواهد، که اگر بگوید که به معنای پوپری میخواهم علم باشم، باید دست رد به سینۀ یونگ بزند. در نتیجه، به گمان من در عین حال که باید بگوییم حرفهای یونگ غیرعلمی است و روانشناسی علمی هم قرار نیست که آن را بپذیرد، میتوان سخنان او را نوعی حکمت (wisdom) نامید، که گرچه علم نامیده نمیشود، ارزشمند است زیرا به مسألۀ معنا و وجه روحانی انسان میپردازد که روانشناسی علمی این قلمرو را خالی گذاشته است.


دربارۀ اعتماد به رؤیا و یافتن معنا و رسالت زندگی در آن، این سؤال پیش میآید که آیا در هر زمانی از زندگی میتوانیم در رؤیاهایمان حکمتی بیابیم؟ منظورم دوره های مختلف زندگی است؛ کودکی، جوانی و نوجوانی و بزرگسالی و میانسالی؟


اتفاقاً یونگ در این مورد براساس دیسیپلین خاصی تکلیف انسانها را روشن میکند و در بحث اجتماعی شدن و تفرد به این موضوع میپردازد که انسانها کجای زندگی باید به ساحت کاوش ناخودآگاه وارد شوند. از نظر یونگ در مرحلۀ رشدی اجتماعی شدن (socialization)، باید حکمت معیشت و حکمت ارتباطات اجتماعی را بیابیم. در نتیجه یونگ برای یک نوجوان تجویزکننده و توصیه کنندۀ فرایند تحلیل رؤیا نیست. از نظر یونگ برای یک نوجوان این مهم است که او عقل بیداری خود را رشد دهد. بنابراین برای یک نوجوان، تفکر سنجشگر، تفکر نقاد، تفکر تحلیلگر را لازم میداند؛ یعنی، همان حکمت عملی؛ مثل اینکه اقتصاد به چه معناست؟ پول چگونه به دست میآید و چگونه خرج میشود؟ فرق نیاز و خواسته چیست؟ چگونه میتوان خوشایندی و نفع را از هم تفکیک کرد و…. . از نظر یونگ تا زمانی که آدمی به دستاوردهای عقل معیشت دست نیابد، ساحت ناخودآگاه او همان ساحت مهدکودکِ درونی است. در نتیجه، جستوجوی رؤیاهای یک نوجوان فقط به ما خواهد گفت که این نوجوان میخواهد از کودکی وارد نوجوانی شود؛ یعنی روی پلی ایستاده که از یک سو آرزوی بی دغدغه بودن و بی مسئولیت بودن کودکی را دارد و از دیگر سو، آرزوی پذیرفته شدن در جمع بزرگسالان و اختیار و حق انتخاب بزرگسالان را دارد. در نتیجه هنگام خواب، این بخشی که باید در بیداری از آن عبور کند، سهم خود را میگیرد، پس نوجوان در خواب ممکن است ادامۀ بازی های کودکانه اش را ببیند، همان طور که در خواب کودک ممکن است نیازهای پیش کودکی یعنی نیازهای حیوان وحشی درون را مشاهده کنیم، مثلا حیوانات در رؤیای کودکان به مراتب بیشتر از رؤیای بزرگسالان هستند، گویی منِ جنگلی کودک هنوز درون او فعال است و هنوز چندان اهلی و خانگی نشده است. در نتیجه، دربارۀ مراحلی از زندگی، یونگ کاملا با فروید هم عقیده است که یک خود اسفل در رؤیا وجود دارد و بنابراین او در این مراحل رشد، راجع به حکمت رؤیا صحبت نمیکند.


به نظر بسیار حیاتی میرسد که در این عصر ارتباط، تکلیف انسان مشخص شود که از میان بینهایت چیزهای موجود کدام مناسب حالش است؟


بله، همانطور که در دورۀ اول زندگی مهم است که نیاز و خواسته را اشتباه نگیریم، مثلا اینکه نیاز به مسکن راحت را با نیاز به زندگی در یک برج اعیانی اشتباه نگیریم، همینطور هم ممکن است نیاز و خواسته را اینطور اشتباه بگیریم که چون یادگرفتن اقتصاد معیشت کار سختی است، با اینکه در این مرحلۀ رشدی به یادگیری اقتصاد معیشت نیاز دارم، شروع میکنم به جستوجوی بی حاصل معنا. این بحرانی است که به خصوص در زمانۀ ما وجود دارد و من در مصاحبه با مجلۀ دیگری دربارۀ اگزیستانسیالیسم این را مطرح کردم که در جامعۀ ما فرار به بحثهای وجودی وجود دارد. مرادم از جامعۀ ما جامعۀ ایرانی است به طور عام و جامعۀ جوانانی که وارد حوزۀ روانشناسی میشوند، به طور خاص. زیرا اگر بخواهید مانند «اروین یالوم» به روانشناسی وجودی برسید، او ابتدا پزشکی میخواند و بدن را میشناسد، بعد روانپزشکی میخواند و کارکرد مغز را خوب میشناسد، یک دوره پژوهشگر در حوزۀ سایکوفارماکولوژی میشود و پس از آن، روانکاوی را شروع میکند، الگوی استاندارد آموزشی روانکاوی ارتودکس را میگذراند و در نهایت به نقطه ای میرسد که به درمان مسائل وجودی یعنی دغدغه های وجودی انسان میپردازد. اما داستاننویس شدن اروین یالوم و ساده سازی و همگانی کردن نظریاتش، منجر به این میشود که نسل روانشناسان جوان و تازه کاری داشته باشیم که خیلی زود میگویند که اگزیستانسیالیست هستند. به گمان من این فرار به حوزۀ وجودی، روش عدهای است که حوصله ندارند قدم به قدم پیش روند و رفتاردرمانی، شناخت درمانی، روانکاوی و نوروساینس را یاد بگیرد. به طور خاص در جامعۀ روانشناسی یا به طور عام هم در جامعۀ ایرانی همین فرار وجودی و معنوی به چشم میخورد؛ جامعه ای که اکنون مسئلۀ اساسیاش مسئلۀ مسئولیت شهروندی و حقوق شهروندی است، جایگاه ملت و دولت تعیین نشده، مسئلۀ مهمش حوزه های اقتدار و اقتصاد است و به سان نوجوانی خام است که به بحثهای وجودی و معنوی پناه میبرد. یونگ تکلیف ما را در این حوزه روشن میکند، چه برای یک فرد و چه برای یک جامعه؛ که آیا تو به آن عقلانیت رسیدهای که بتوانی سنجشگر و تحلیلگر باشی و به آن حکمت عملی زندگی رسیدهای که بتوانی برای خود نیک زیستی ایجاد کنی؟ یا حتی در فراهم آوردن حداقل های زندگی خود درمانده ای؟ بحث های معنوی برای چنین جامعه ای، اشتباه گرفتن نیاز و خواسته یا اشتباه گرفتن نفع و خوشایندی است.


بنابراین میتوان گفت که راه فراتر رفتن از خود نزد یونگ نیز مانند پیشینیانش از اجتماع و اجتماعی شدن میگذرد و گذران یک زندگی خوب به لحاظ نظری و عملی راهی است که انسان را به آن تفردی میرساند که میتواند مقدمۀ تعالی و استعلا باشد.


بله همینطور است زیرا اساساً تفرد (individuation) نزد یونگ با درخودماندگی (autism) متفاوت است. منظور من از (autism) یا (egocentrism) به معنای رفتار شخصی است که مردم و جامعه را کنار میگذارد تا برود و خود را پیدا کند. اما یونگ وقتی دم از تفرد میزند از این صحبت میکند که من باید مأموریت خودم را در جهان پیدا کنم. مأموریتی که از ایگو فراتر است و با مأموریت دورۀ اجتماعی شدن متفاوت است، با مأموریتهای خانوادگی و شغلی و قومی و ملی که تبدیل به هویت ایگو میشوند متفاوت است. تفرد فرایندی خودمحورانه نیست، باز هم انجام مأموریت است برای جهان، برای زندگی؛ اما، مأموریت منحصربه فرد من؛ «من» نه به منزلۀ یک شهروند تحت تأثیر عرف اجتماعی، بلکه «من» در حکم یک انسان، یک اگزیستانس در تعامل با روح. در حقیقت در این مرحله منِ جدیدی تعریف میشود، نه در تعامل با جامعه بلکه یک «من» در تعامل با تاریخ، یک «من» در تعامل با «امر متعالی» که مأموریتی فراتر از عرف اجتماعی و کلان روایت جامعه اش انجام میدهد در نتیجه انسان متفرد، انسانی نیست که راهب گونه در غار یا صومعه زندگی کند؛ انسان متفرد انسانی است که مأموریت خویش را برای این جهان، برای این زیستکره (biosphere) برای این مقطع تاریخی میداند، اما نه برحسب داده های ایگو، بلکه از طریق دریافتن حکمت رؤیا به این مأموریت میرسد و خیلی وقتها هم بابت آن هزینه میپردازد؛ یعنی تفرد فرار از مسئولیت اجتماعی نیست؛ بلکه میتوان گفت رها شدن از مسئولیتی است که عرف اجتماعی به انسان میدهد و به جای آن رفتن به زیر بار مسئولیتی است که spirit از طریق همان touch که آن را self نامیدیم، به ما داده است. یعنی مأموریت جامعه جای خود را به مأموریت self میدهد. بنابراین اگر نام این (individuation) را به (spiritualization) تغییر دهیم شاید مراد آن بهتر مشخص شود. به این معنا که برای من «امر متعالی» جای جامعه را گرفته و جای سوپر ایگوی (Super ego) اجتماعی را سوپر ایگوی روحانی گرفته که از ایگوی انسانی من فراتر است.


دکتر محمد رضا سرگلزایی

فرم ارسال نظر


مطالب پیشنهادی از سراسر وب




  گردشگری ارم بلاگ   |   تهران وکیل   |   مشاور ایرانی در لندن   |   فروش تجهیزات ویپ  


آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین مطالب مجله


درمان انواع بیماری ها با مصرف آب قلیایی درمان انواع بیماری ها با مصرف آب قلیایی مشاهده